رئیس مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری با بیان اینکه انقلاب رنگی معمولاً
در مقطع انتخابات تحقق پیدا میکند، رهبر این انقلاب ها را کسانی عنوان کرد که قبلا
در حاکمیت بوده اند و گفت: در کلیه انقلابهای رنگی، بنیادهای غیردولتی آمریکایی –
اسرائیلی حمایتهای مؤثری را، البته به صورتی غیرعلنی، از مخالفان نظامهای وقت
به عمل آوردهاند.
به گزارش رجانیوز، انقلاب اسلامی ایران شاید در ظاهر، نوعی تغییر در سطح حاکمان
سیاسی یا نهایتاً دگرگونی در نوع حاکمیت تلقی شود ولی تحلیلگران امروز بخوبی می دانند
که این رخداد نه صرفاً یک اتفاق سیاسی و نه محدود در یک منطقه جغرافیایی که یک نقطه
عطف اثرگذار در روند تحولات سیاسی و فرهنگی پس از خود در جهان به حساب
می آید. گسترش نگرش ایجاد شده در انقلاب اسلامی ایران که به عنوان
"هویت جدید اسلامی" با "تأکید عملی بر اسلام رهایی بخش" در جهان، بویژه جهان اسلام،
خود را نشان داده بود، رویارویی سخت افزاری با این انقلاب الهام بخش را از جانب برتری
طلبان غرب بدنبال داشت.
انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران دارای ویژگیهای منحصر بفرد و بی سابقهای
در فضای رقابت سیاسی در ایران به حساب می آید، که اتفاقاتی که در جریان آن رخ داد،
انتخابات 22 خرداد 88 را به یک رخداد سیاسی بی سابقه در تاریخ سیاسی ایران بدل کرد.
در همین راستا سلسسه نشست¬های تخصصی در تیر و مردادماه 1388 با عنوان
«بررسی تطبیقی متغیرهای سیاسی و اجتماعی انقلابهای رنگی» و با حضور
اساتید و صاحبنظران این حوزه در مرکز مطالعات، تحقیقات و آموزش وزارت کشور
در این نشست ها تعدادی از صاحبنظران در حوزه روابط بین الملل، علوم سیاسی و ارتباطات
به بیان دیدگاههای خود در این خصوص پرداختند.
مشروح سخنرانی دکتر ذاکر اصفهانی است؛ که در تیرماه 1388 ارائه گردیده است،
که متن کامل این سخنرانی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در پایان دهه 80 قرن بیستم، با فروپاشی بلوک شرق دوران جنگ سرد به نفع ایالات متحده آمریکا خاتمه یافت؛ آمریکاییها این رخداد را دال بر برتری ارزشهای ذاتی نظام لیبرال سرمایهداری قلمداد کردند. البته، خود برتر بینی پدیدهای نوظهور و مختص به ایالات متحده آمریکا نیست. به عنوان نمونه، در قرن 18 و 19 وضعیت مشابهی برای اروپاییها پیش آمد و اروپاییها را بر آن داشت که ایده «مرکزیت اروپایی» را مطرح نمایند. نظریهپردازانی امثال هگل را هم اگر نژادپرست به شمار میآوریم عمدتاً به این دلیل است که میبینیم اساساً تحت تأثیر چنین گفتمانی نظریهپردازی کردهاند.
جنگ جهانی دوم، موقعیت برتر اروپا را گرفت و به ایالات متحده آمریکا منتقل کرد. از آن زمان به بعد است که میبینیم به عنوان نمونه در گفتگوی مقامات رسمی آمریکایی با انگلیسیها- به جای گفتمان سابق از اصطلاحاتی نظیر «اروپایپیر» استفاده میشود و به دنبال تلقین این مطلب هستند که دیگر دوران «مرکزیت اروپایی» سپری شده و روزگار آمریکایی شدن فرارسیده است.
ایالات متحده آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اظهار میکند که با جزایر متفرقی روبهرو است که به شکل پایگاههای تروریستی مانع از تحقق نظام لیبرال سرمایهداری جهانی شدهاند. ایالات متحده آمریکا برای مقابله با این جزایر متفرق عمدتاً به رویکرد «ضربهزدن پیشدستانه» متوسل میگردد. مدل انقلاب رنگی از جمله مهمترین روشهای مورد استفاده ایالات متحده آمریکا ذیل همین رویکرد کلی «ضربهزدن پیشدستانه» محسوب میشود. به عبارتی، انقلاب رنگی در واقع یک نوع برخورد و تهاجم نرم آمریکایی است.
همانطور که گفته شد انقلاب رنگی در واقع یک نوع جنگ نرم به شمار میرود جنگهای نرم نوعاً در عرصه رسانه اتفاق میافتد به این صورت که کشور مهاجم رسانههایی را که در اختیار دارد علیه کشور هدف مورد استفاده قرار میدهد و در مقابل، کشور مورد هجوم نیز در تلاش است که تمامی توان و ظرفیت رسانهای خود را به منظور دفاع از امنیت ملی خود بسیج نماید. مارشال مک لوهان یکی از صاحبنظران برجسته حوزه رسانه و مطالعات فرهنگی بر این عقیده است که:
«جنگهایی که در آینده رخ خواهند داد به وسیله تسلیحات متعارف و در میدانهای نبرد نخواهند بود، بلکه این جنگها مبتنی بر تصوراتی رخ خواهند داد که رسانههای جمعی به مردم القا میکنند.» در این راستا، رسانهها با شیوههای گوناگون فضای ذهنی گروههای هدف را در جهت اهداف و خواستههای از پیش تعیین شده شکل میدهند.
مدل انقلاب رنگی، با آن مدل کلاسیک انقلاب که مستلزم برخورد خشونتآمیز توأم با خونریزی جهت تغییر کلی و زیربنایی ساختار سیاسی بوده و براندیشههای لنین استوار است تفاوت دارد. نظریهپرداز اصلی مدل انقلاب رنگی فیلسوف سیاسی 81 سالهای به نام جین شارپ است. او عضو ارشد اندیشکده آلبرت انشتاین بوده و در دانشگاه هاروارد تدریس میکند. ایشان مطالعاتی در ابعاد شخصیت گاندی و نیز بررسی انقلاب اسلامی ایران انجام داده است. معروفترین کتاب او با عنوان «از دیکتاتوری تا دموکراسی» به فارسی ترجمه و در سال 1372 منتشر شده است. جین شارپ در این کتاب در ده فصل مبانی نظری و راهکارهای عملیاتی انقلاب رنگی را توضیح داده و به عنوان نمونه 198 مورد از اقدامات عملی برای رویارویی با نظام حاکم را برمیشمارد؛ که سخنرانی، نامهنگاری، صدور بیانیه، استفاده از پوششهای نمادین، تعقیب و مراقبت مسئوولان، راهاندازی اجتماعات و تظاهرات اعتراضگونه، کاریکاتور، اعطای جایزه، مهاجرت اعتراضی، اعتصاب و به طور کلی هرگونه نافرمانی مدنی از جمله این اقدامات عملی است. نظرات جینشارپ تا به حال به زبانهای بسیاری نظیر روسی، اسپانیولی، عربی، فارسی، آذری، قرقیزی و اندونزیایی ترجمه شده است.
یک انقلاب رنگی معمولاً در مقطع انتخابات تحقق پیدا میکند. کسانی رهبری این انقلابها را عهدهدار میشوند و به عنوان چهره مخالف نظام موجود خود را معرفی میکنند که به نوعی در حاکمیت بوده و برای افراد جامعه شناخته شده میباشند. سردمداران انقلاب رنگی به منظور سلب مشروعیت از نهادهای حاکمیتی، شعارهای دموکراسیخواهی و آزادیخواهی را مطرح میکنند و بیشتر تجمعات را سعی میکنند در مقابل نهادهای حاکمیتی اصلی نظیر پارلمان، وزارت کشور، سازمان پلیس و صدا و سیما ساماندهی و برگزار نمایند.
در کلیه انقلابهای رنگی انجام شده تا به اکنون، بنیادهای غیردولتی آمریکایی – اسرائیلی حمایتهای مؤثری را، البته به صورتی غیرعلنی، از مخالفان نظامهای وقت به عمل آوردهاند. به گونهای که حتی همصدا با جریان معترض سعی میکنند که درخصوص سلامت انتخابات شبههپراکنی نموده و باعث ابطال نتایج آن گردند.
همانطور که گفته شد، در حال حاضر ایالات متحده آمریکا به عنوان سردمدار نظام لیبرال سرمایهداری دچار خود برتر بینی شده و برای ارزشهای ذاتی نظام خود قائل به اصالت و برتری است. از این رو مصمم است که تمامی جهان را در زیر سیطره نظام لیبرال سرمایهداری درآورد. در راستای این امر، آنجایی که آمریکا از روش انقلاب رنگی استفاده میکند به طور مشخص به دنبال کسب نتایج زیر است:
1- تسلط بر مناطقی که از نظر جغرافیای سیاسی دارای اهمیت راهبردی میباشند؛
2-
3-
4-
5-
6- فرصتسازی اقتصادی برای ایالات متحده آمریکا؛
7-
بررسی شرایط کشورهایی که انقلابهای رنگی در آنها با موفقیت و به نفع آمریکا تمام شده است گویای این واقعیت است که اساساً چنین انقلابهایی در کشورهایی امکان موفقیت پیدا میکنند که نظام وقت در حل مشکلات مردم ناکارآمد بوده و فاقد مقبولیت عمومی باشد و چرخش نخبگان به طور مناسب در آن اتفاق نیفتاده باشد. در همین راستا میتوان از عوامل زیر به عنوان دلایل اصلی شکست انقلاب رنگی آمریکایی در ایران یاد کرد:
1- صلابت ایدئولوژیک و به عبارتی اقتدار نرم نظام جمهوری اسلامی ایران بینظیر است؛
2- ساختار سیاسی و حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی ایران آسیبناپذیر است؛
3- مردم ایران از یک فرهنگ اجتماعی متقن و ریشهدار برخوردار میباشند؛
4- جریانات سیاسی و رهبران فکری و عملیاتی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران مورد اعتماد مردم نیستند؛
5- جریان مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران نه تنها داعیه حذف مفاسد مالی را ندارد که خود در معرض اتهام از این نظر است.