ستوده مرند

در فتنه ها ، چونان شتر دوساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد ، و نه پستانی تا او را بدوشند .حضرت علی (ع)

ستوده مرند

در فتنه ها ، چونان شتر دوساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد ، و نه پستانی تا او را بدوشند .حضرت علی (ع)

محرم

محرم ماه الفت با جنون است


چراغ کوچه هایش بوی خون است


محرم حرمت خون است و خنجر


تلاطم می کند حنجربه حنجر


دل من فدای دو دست اباالفضل


به قربان چشمان مست اباالفضل


ربود از همه ساقیان گوی سبقت


به چوگان دل ناز شست اباالفضل


غم ِ زهرا مرا سوز درون داد


دم ِ حیدر به من شور جنون داد


حسین آمد به زخم دل نمک ریخت


مرا با شور عاشورا در آمیخت


مرا سودای زینب در به در کرد


نصیبم جرعه ای خون جگر کرد


ز فرط تشنگی بی تاب گشتم


عطش دیدم ز خجلت آب گشتم


چه ها گویم ز مَشک تیرخورده


ز دست ساقی شمشیر خورده


به خاک افتاد مشک از دست ساقی


دو عالم پر شد از بوی اقاقی


مشامم پر شد از داغ شهیدان


که می گردم بیابان در بیابان


یا بقیه الله آقا جان تسلیت . . . .

میلاد

 

 ولادت با سعادت کریمه اهل عصمت و طهارت حضرت معصومه (س )  

 

بر همه عاشقان اهل بیت پیامبر بزگوار اسلام مبارک باد  

 

 ولاتبار خواهر سلطان دین رضا            فخر زنان عالم و خاتون محشر است  

 

 

بده ساقی می باقی که ماهی باصفاآمد
مه میلادسلطان خراسان ماه برج إنّما آمد
قدح برکف بیاورباده اندرماه ذیقعده
به مشتاقان بده ساغرکه بزمی بی ریاآمد
کرامت کن دراین ماه کرامت برمن مسکین
رحیقی زان ختام مسک بوماه رضا(ع)آمد
گلی ازگلشن طه سرورسینه یاسین
ضیاءچشم صدیقین به بزم هل أتی آمد
چوبگذشت ازمه ذیقعده پنج وشش منوّرشد
مدینه چون فروغ جلوه شمس الضحی آمد
گرفته دربغل موسی بن جعفر(ع)نورچشم خود
که گلزارولایت راعلی موسی الرضا(ع)آمد
مبارک خاک ایران شدزنسل پاک آن حضرت
فروزان اختری ازنسل اودرشرضا آمد
چراغانی نموده آسمان ملک ایران را
که درهرگوشه آن روضه ای ازآل پاک مرتضی آمد
کریمه حضرت معصومه تالی تلومعصومین
بتول سومین ازمجداوقم پربهاءآمد
جهان ازیُمنِ اودرغره ذیقعده شدروشن
مزارش مرکزفقه وعلوم مصطفی(ص)آمد
دوچشم دوستان روشن زبعدکوری دشمن
که صدق سوره ی کوثرزبعدمصطفی(ص)آمد
بودراه رهائی ازسَقَرمِهرووَلای او
درودبی کران برحضرت خیرالنساءآمد

 تبیان

میزان شناخت از خدا

 

 خدا را که بشناسی، خودت را شناخته ای.

از خودم می پرسم: من خدایم را شناخته ام؟

 

 همه چیز یک انسان مؤمن خداست ... . 

 از خودم می پرسم همه چیز من، خدایم هست؟ چطور؟ چگونه؟ ...  

 

برای تو چه؟ تا به حال از خودت سؤال کرده ای؟ خدا همه چیزت هست؟  

 

چقدر شناخته ای اش؟ چطور؟ ...

 

 

 

 

 

 

 گروه دین و اندیشه تبیان

ادامه مطلب ...

وقف دانشگاه آزاد باطل است ./

آیت‌الله صادق آملی لاریجانی  در حاشیه بیست‌ویکمین گردهمایی شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه سراسر کشور :   

بنده برای آیت‌الله هاشمی رفسنجانی احترام ویژه‌ای قائلم اما اگر فرد 

 

 دیگری غیر از ایشان می‌گفت که هر کسی وقف دانشگاه آزاد را باطل 

 

 اعلام کند در مقابل حرف خدا ایستاده می‌گفتم این حرف، حرفی  

 

عوامانه است.  

 


 ما قصد نداریم بگوییم وقف باطل است و جلوی حرف خدا بایستیم بلکه می‌خواهیم بگوییم وقف دانشگاه آزاد از ابتدا عملی منبطل بوده است.


ادامه مطلب ...

دفاع مقدس

 

اگر دیروز دفاع با گلوله و تفنگ و تانک و خمپاره بود امروز با قلم و فکر و ایده است

امروز پیرو ولایت بودن یک دفاع عزیم و مقدس است

دیروز اگر جهاد اصغر بود امروز مبارزه با نفس خود و کنار گذاشتن همه خواسته های درونی

 خود و گوش بفرمان ولی امر جهان بودن دفاع مقدس است

و این دفاع مقدس همیشه با ما خواهد بود و ما نیز با او خواهیم بود

ولایتی بودن مهم نیست ولایتی ماندن یک دفاع مقدس و مهم است

 

  

شهادت نامه

مقدمه
وصیت[1] (وصیه) در لغت، قول و پند و اندرز[2]، سفارش[3] و توصیه و نصیحت است و به نحو خاص عمل به اجزای وصیت نامه است به وسیلۀ شخص مورد وثوق(موسی به) از دوستان و آشنایان دربارۀ آنچه مربوط به صاحب امر است از رتق و فتق امور و حساب و کتاب مسایلی که مرگ مخل مقصود آن شد و با کوتاهی دستش از دنیا در فرصت باقی مانده آن را تفویض می کند و از اموالش سهمی برای کسی مقرر می دارد.[4]
اصلب آن وصل است و اسم آن وصایت
ادامه مطلب ...

واژه های رمضان



1. رمضان‏

رمضان، در لغت از ماده رمض، به معناى شدت گرما و تابش آفتاب بر سنگ و شن مى‏باشد. با توجه به این که ماه رمضان، ماه تحمل سختى‏ها و عطش و گرسنگى است، به این اسم، نام‏گذارى شده است. این ماه، نهمین ماه سال در تقویم هجرى قمرى و یگانه ماهى که است که نامش در قرآن آمده است و یکى از نام‏هاى خداوند به شمار مى‏رود. ازاین‏رو، در روایت اسلامى تصریح شده که رمضان به ماه اضافه گردد و به هیچ وجه، به تنهایى یاد نشود. ماه رمضان، بر همه ماه‏ها برترى دارد؛ زیرا تمامى کتاب‏هاى مهم آسمانى، مانند تورات، انجیل، زبور، صحف و قرآن، در این ماه نازل شده‏اند و شب قدر و شهادت حضرت على علیه‏السلام در این ماه قرار گرفته است و شاید به خاطر همین ویژگى‏هاست که این ماه، براى روزه گرفتن انتخاب شده است.

2. صوم‏

صوم (روزه)، در لغت، به معناى امساک و خوددارى از هر چیز است و در اصطلاح فقه، عبارت از: «امساک و خوددارى از امورى هشت‏گانه، از هنگام اذان صبح تا اذان مغرب، به قصد انجام فرمان خداوند است.
روزه در میان یهود و مسیحیت و اقوام و ملت‏هاى دیگر نیز وجود داشته است و آنان به هنگام مواجهه با غم و اندوه، توبه و طلب خشنودى خداوند، روزه مى‏گرفتند تا با این کار، در پیشگاه او، اظهار عجز و تواضع نموده، به گناهان خود اعتراف کنند. از انجیل استفاده مى‏شود که مسیح علیه‏السلام، چهل شبانه روز، روزه گرفت و سرانجام گرسنه شد. قرآن مجید، به صراحت بیان مى‏کند که این فریضه الهى، بر امت‏هاى پیشین نیز واجب بوده است.

3. روزه یوم الشک‏

روزى که انسان شک دارد آخر ماه شعبان است یا اول ماه رمضان، «یوم الشک» نامیده مى‏شود. گرفتن روزه این روز، نه تنها واجب نیست؛ بلکه اگر کسى به نیت ماه رمضان روزه بگیرد، کار حرامى انجام داده است و اگر کسى بخواهد آن روز را روزه بگیرد، باید به نیت ماه شعبان یا به نیت روزه قضا(اگر به ذمه داشته باشد)، روزه بگیرد.

4. روزه سکوت‏

روزه صمت یا سکوت، پرهیز از مفطرات هشت گانه و پرهیز از سخن گفتن است. این روزه، در شریعت حضرت موسى در میان بنى‏اسرائیل شناخته شده بود. حضرت مریم، بنا به مصالحى، از جانب خداوند مأمور شد تا در مدت معینى از سخن گفتن اجتناب کند؛ ولى این امر، در شریعت اسلام، یکى از محرمات شمرده شده است.

5. نماز قصر

قصر، در لغت، به معناى کوتاه و ناقص شدن در مقابل واژه تمام به کار مى‏رود و در اصطلاح فقه، به معناى خواندن نماز به صورت شکسته مى‏باشد. در آیه 101 سوره نساء به قصر اشاره شده و در روایات اسلامى، از آن به عنوان تحفه آسمانى و تخفیف الهى براى مسافر یاد شده است که رد کردن آن جایز نمى‏باشد. سفر، براى جسم، معمولاً خستگى و سستى مى‏آورد؛ ازاین‏رو، خداوند متعال، به جهت امتنان و رعایت حال مسافر، نمازهاى چهار رکعتى را به دو رکعتى تبدیل کرده است و این، یکى از حکمت‏هاى نماز قصر به شمار مى‏رود. نماز قصر، براى مسافر، شرایطى دارد که در رساله‏هاى عملیه بیان شده‏اند.

6. جاهل قاصر و مقصر

«جاهل قاصر» و «جاهل مقصر»، دو اصطلاح فقهى مى‏باشند. جاهل قاصر، کسى است که در تحصیل علم کوتاهى نکرده است؛ یعنى در شرایطى است که امکان دسترسى به حکم خدا براى او وجود ندارد و یا خود را جاهل نمى‏داند و احتمال بطلان اعمالش را نمى‏دهد و جاهل مقصر، کسى است که در تحصیل علم کوتاهى کرده است؛ یعنى، امکان آموختن و یادگیرى معارف اسلامى و احکام الهى را داشته، ولى آنها را یاد نگرفته است. جاهل قاصر در برخى موارد مورد عقاب و عذاب خداوند قرار نمى‏گیرد؛ ولى جاهل مقصر سزاوار عذاب است.

7. کفاره‏

کفاره از ماده کفر، به معناى پوشاندن است و در اصطلاح دینى، عبارت است از پرداخت صدقه، قربانى و انجام عمل شرعى و مانند آن به خاطر گناهى که انجام گرفته است و چون این عمل، آثار گناه را محو مى‏سازد و آن را از انسان مى‏پوشاند، کفاره نامیده مى‏شود و انسان کافر را نیز از آن جهت که حقایقى از قبیل خدا، قیامت، نبوت و... را انکار کرده و آن را از خود مى‏پوشاند، کافر مى‏گویند. کفاره در همه شرایع و ادیان، براى اجتناب از عواقب سوء اعمال شرعى، غیراخلاقى و مخالف اصول اجتماعى انجام، مى‏گیرد. مهم‏ترین این عواقب و آثار، جلب رضایت و فرو نشاندن خشم الهى است. کفاره چند نوع است؛ معین، مخیر، مرتب، مرتب و مخیر و کفاره جمع. تعریف و موارد هر یک از اینها در جاى خود بیان شده است.

8. کفاره جمع

کفاره جمع، یکى از انواع کفاره محسوب مى‏شود و آن عبارت است از جمع کردن بین آزاد کردن یک بنده و گرفتن دو ماه روزه و اطعام شصت فقیر. این کفاره، در دو مورد تحقق پیدا مى‏کند؛ یکى این که انسان روزه خود را با چیز حرام باطل کند و دیگرى این که شخص مسلمانى را بى گناه و از روى عمد به قتل برساند.

9. فطره‏

فطره در لغت چند معنا دارد که مهم‏ترین آنها خلقت و اسلام است و در اصطلاح، عبارت است از زکاتى که هر مسلمان براى خود و هر کس که نان خور او محسوب شود، به مستحق مى‏پردازد و زمان اداى آن مغرب روز آخر ماه رمضان تا ظهر روز عید فطر مى‏باشد. با توجه به این که پرداخت این نوع حق مالى، باعث سلامت جسم(خلقت) و روح مى‏شود، آن را زکات بدن یا فطره مى‏نامند و شاید وجه تناسب آن با معناى اسلام، این باشد که زکات فطره، مقتضاى اسلام است؛ از این رو، کسى که پیش از غروب شب عید فطر، مسلمان شود، تکلیف از او ساقط نمى‏شود. زکات بر دو نوع است؛ زکات مال و زکات فطره. زکات مال به نه چیز تعلق مى‏گیرد که عبارتند از: گندم، جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، شتر، گاو و گوسفند. زکات فطره براى هر نفر تقریبا سه کیلو از خوراک بیشتر مردم مى‏باشد که گندم، جو، خرما، کشمش، برنج، ذرت و مانند اینهاست.
زکات فطره به اتفاق شیعه و سنى واجب است و در متون دینى، براى آن فلسفه و فواید متعددى برشمرده است که قبول و تکمیل روزه، تضمین کردن سلامتى جسم و پاک کردن روح از رذایل اخلاقى، حفظ انسان از مرگ و تکمیل زکات مال از مهم‏ترین آنها به شمار مى‏روند.
منبع: http://www.bashgah.net


نصیحت لقمان

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:
اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!
و سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!!!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.

چرا پیشانی مو ندارد ؟؟؟؟؟؟

ربیع حاجب می‌گوید: روزی طبیبی هندی در مجلس منصور کتاب طب می‌خواند، در حالی که امام صادق(ع) در آنجا حضور داشت. چون از قرائت مسائل طب فراغت یافت، به امام ششم(ع) گفت: دوست داری از دانش خود به تو بیاموزم؟ حضرت فرمود: «نه، زیرا آنچه من می‌دانم از دانش تو بهتر است.» طبیب پرسید: تو از طب چه می‌دانی؟ حضرت فرمود: «من حرارت را با سردی و سردی را با گرمی، رطوبت را با خشکی و خشکی را با رطوبت درمان می‌کنم و مسئلة تندرستی را به خدا وا می‌گذارم و برای تندرستی دستور پیامبر(ص) را به کار می‌برم که فرمود: «شکم، خانة درد است و پرهیز، درمان هر دردی است و تن را به آنچه خوی گرفته، باید عادت داد.»

طبیب گفت: طبّ جز این چیزی نیست. امام گفت: «می‌پنداری که من این دستورها را از کتاب‌های بهداشتی یاد گرفته‌ام؟ طبیب گفت: آری، امام فرمود: من اینها را از خدا فرا گرفته‌ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم یا تو؟ طبیب گفت: البتّه من. امام(ع) فرمود: اگر این چنین است من از تو پرسش‌هایی می‌پرسم، تو پاسخ بده. طبیب گفت: بپرس.

امام صادق(ع) پرسش‌های زیر را از طبیب هندی پرسیدند:

چرا جمجمة سر چند قطعه است؟
چرا موی سر بالای آن است؟
چرا پیشانی مو ندارد؟
چرا در پیشانی، خطوط و چین وجود دارد؟
چرا ابرو بالای چشم است؟
چرا دو چشم، مانند بادام است؟
چرا بینی میان چشم‌هاست؟
چرا سوراخ بینی در زیر آن است؟
چرا لب و سبیل بالای دهان است؟
چرا مردان ریش دارند؟
چرا دندان پیشین، تیزتر و دندان آسیاب، پهن و دندان بادام شکن، بلند است؟
چرا کف دست‌ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکّه است و در جای خود حرکت می‌کند؟
چرا کبد (جگر) خمیده است؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا می‌گردند؟
چرا گام‌های پا میان تهی است؟
طبیب هندی در پاسخ به تمامی پرسش‌های بالا گفت: نمی‌دانم.
امام فرمود: من علّت اینها را می‌دانم. طبیب گفت: بیان کن.
امام فرمود: جمجمه به دلیل اینکه میان تهی است، از چند قطعه، آفریده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ویران می‌شد، بنابراین چون چند قطعه است، دیرتر می‌شکند.

ـ مو در قسمت بالای سر است، چون از ریشة آن روغن به مغز می‌رسد و از سر موها که سوراخ است، بخارها بیرون می‌رود و سرما و گرمایی که به مغز وارد می‌شود، دفع می‌شود.
 

ـ پیشانی مو ندارد، برای آنکه روشنایی به چشم برسد.

ـ خطّ و چین پیشانی نیز عرقی را که از سر می‌ریزد، نگه می‌دارد تا وارد چشم‌ها نشود و انسان بتواند آن را پاک کند، مانند رودخانه‌ها که آب‌های روی زمین را نگهداری می‌کنند.

ـ ابروها بالای دو چشم قرار دارند تا نور به اندازة کافی به آنها برسد. ای طبیب، نمی‌بینی وقتی شدّت نور زیاد است، دست خود را بالای چشم‌ها می‌گیری تا روشنی به مقدار کافی به چشم‌هایت برسد و از زیادی آن پیشگیری کند؟!

ـ بینی بین دو چشم قرار دارد تا روشنایی را بین آنها به طور مساوی تقسیم کند.

ـ چشم‌ها شکل بادام هستند تا میل دوا در آن فرو برود و بیرون آید. اگر چشم چهار گوش یا گرد بود، میل در آن به درستی وارد نمی‌شد و دوا به همه جای آن نمی‌رسید و بیماری چشم درمان نمی‌شد.

ـ خداوند سوارخ بینی را در زیر آن آفرید تا فضولات مغز از آن پایین بیاید و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بینی در بالا بود، نه فضولات از آن پایین می‌آمد و نه بوی چیزی را
در می‌یافت.

ـ سبیل و لب را بالای دهان آفرید، تا فضولاتی را که از مغز پایین می‌آید، نگه دارد و خوراک و آشامیدنی به آن آلوده نگردد و آدمی بتواند آنها را از آلودگی پاک کند.

ـ برای مردان محاسن (ریش) را آفرید تا نیازی به پوشاندن سر نداشته باشند و مرد و زن از یکدیگر مشخّص شوند.

ـ دندان‌های پیشین را تیز آفرید تا گزیدن آسان گردد و دندان‌های آسیاب را برای خرد کردن غذا پهن آفرید، و دندان نیش را بلند آفرید تا دندان‌های آسیاب را مانند ستونی که در بنا به کار می‌رود، استوار کند.

ـ دو کف دست را بی‌مو آفرید تا لمس کردن با آنها صورت گیرد. اگر کف دست مو داشت، وقتی انسان به چیزی دست می‌کشید به خوبی آن را حس نمی‌کرد.
ـ مو و ناخن را بی جان آفرید، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زیباست. اگر جان داشتند، بریدن آنها همراه با درد زیادی بود.

ـ قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باریک قرار داد تا در ریه‌ها در آید و از باد زدن، ریه خنک شود.
ـ کبد را خمیده آفرید تا شکم را سنگین کند و آن را فشار دهد تا بخارهای آن بیرون رود.
ـ خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد تا انسان به جهت پیش روی خود راه رود و به همین علّت حرکات وی میانه است و اگر چنین نبود، در راه رفتن می‌افتاد.

ـ پا را از سمت زیر و دو سوی آن، میان باریک ساخت، برای آنکه اگر همة پا بر روی زمین قرار می‌گرفت، مانند سنگ آسیاب سنگین می‌شد. سنگ آسیاب چون بر سر گردی خود باشد، کودکی آن را بر می‌گرداند و هر گاه بر روی زمین بیفتد، مردی قوی به سختی می‌تواند آن را بلند کند.»

آن طبیب هندی گفت: اینها را از کجا آموخته‌ای؟ امام(ع) فرمود: «از پدرانم و ایشان از پیامبر(ص) و او از جبرئیل، امین وحی و او از پروردگار که مصالح همة اجسام را می‌داند.» طبیب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترین مردم روزگاری.
راستی چه شگفت‌انگیز است که حضرت صادق(ع) بدون در دست داشتن ابزار امروزی که وسیلة شناخت درون و برون انسانند، در گوشه‌ای از شهر «مدینه» برای یک طبیب هندی، شگفتی‌های خلقت انسان را با دلایل محکم بیان می‌فرماید.

منبع : گرداب