شهادت بهترین بنده خدا

بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة.


بالاخره آنشب تاریک و هولناک و شوم بپایان رسید و حضرت على علیه السلام عزم خروج از خانه را نمود.

مرغابیان همیشه در خواب در آن ساعت هولناک به یک باره از خواب پرشان بلند شدند و همه یک صدا و بال زنان پشت امیر مونان راه افتادند . گوئیا التماس می کردند که نرو ولی خداوند مقدر فرموده بهترین بنده مخلص خدا به دست بد بخت ترین اشقیاء به شهادت برسد . هر چه دخترش التامس کرد که نرو و آسمان را نگریان دل مونان را نشکن نرو . نرو  ولی آن امام حمام لحظات دیدار معشوق را بهتر از دیدار امتی می دید که همیشه خون به دلش کرده بودند . دیگر تاب گفتن حرفهایش به چاه را هم نداشت . دیگر نمی خواست بد قولی ها و پیمان شکنی های امت پیامبر (ص) را ببیند و به دخترش فرمود که این مرغابیان سر آغاز ناله ها و نوحه هایی خواهد شد که در دنیا چنین حالتی ندیده اید . اصرار مکن که بلای زمینی را بخوبی دفع خواهم کرد ولی به قضای  آسمانی باید مطیع شد و بس 

تنها ترین مرد دنیا با قامهای استوار بر پشت بام رفت تا کمی نزدیکتر خدا را احساس کند بالای پشت بام مسجد خانه خدا آن لحظه را هیچ وقت فراموش نخواهند کرد که چقدر با اطمینان و محکم اذان گفتند چه اذانی که خفتگان خانه خدا به ظاهعر بیدار شدند تا سفر به عروج رفتن روح خدا را ببینند . وارد داخل مسجد کوفه شدند خفتگان را خود بیدار کرد  تا شاهد ماجرا شوند هر چند این امت همیشه در خواب آن واقعه عظیم غدیر را دو ماه نشده کلا فراموش کردند حال چه برسد به این واقعه آنان بدترین امت پیامبر خدا بودند که دیدند و نظاره شدند تا امام در خون خود غلطید .

عبدالرحمن بن ملجم که لعنت همیشگی خدا بر او باد به دست خود امام از خواب بیدار شد .

خداوند چه صحنه های را خلق کرده و دوست دارد تا بهترین هایش را در غلطیدن خون ببیند در حالی که فرد هر چه دارد می خواهد به خدا ببخشد این امام حمام در محراب و آن امام عزیز در قتلگاه کربلا ......

آن مرد لعنتی خود را آماده کرد چه آماده کردنی شمشیری که به هزار درهم خرید و با زهری هزار درهمی آن را آغشته کرده بود صبرکرد تا بهترین بنده خدا به سجده رود چون آن شقی می دانست که امام مونان در سجده فقط خدا را می بیند و بس لحظه شوم فرارسید فرق مبارکش که به دست عمرو بن عبدود آسیب دیده بود در همان مکان مبارکش شمشیر بن ملجم  مرادی اصابت کرد در آن زمان بود که ...... ( بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة.... و چه حال داشتند موقع خواندن این آیه قرآن کریم ... منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرى) و بعد بر زمین افتادند و در آن حال و زمان بد دنیا  جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت:

تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء. (بخدا سوگند ستونهاى هدایت در هم شکست و نشانه‏هاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى صلى الله علیه و آله کشته شد،على مرتضى بشهادت رسید و بدبخت‏ترین اشقیاء او را شهید نمود .)


 آسمان گریه کرد ، ابر ها گریه کردند ، زمین به جوش آمد ،ملائک گریان و غمناک به سوی پیامبر خدا شتافتند تا تسلیت خود را نثار دوست خدا وند متعال بکنند و این همه ماجرا از غدیر شروع شد و میان در ودیوار رقم زد و فرق سر در محراب خونین شد و بدن مطهر فرزندش تیر باران شد و سر مبارک فرزندش در کربلا از تن جدا شدو بر سر نیزه رفت و تک تک ائمه نیز به همان حالت عظما

اینها همه  از عهد شکنی امتی بود که زود فراموش می کردند همه آنچه را که خود انجام داده بودند

یا مهدی ای فرزند به حق حضرت علی(ص) ای منتقم خون شهدا تسلیت ما را بپذیر که در این شب می دانیم چه حال داری بر ما گنهکاران نیز شفائت کن تا خداوند از کرده های بد ما بگذرد